الرقيم يا الرقود؟ يادداشتى درباره آيه نهم سوره كهف

پدیدآورجیمز بلمی

نشریهبولتن مرجع 6

تاریخ انتشار1388/01/28

منبع مقاله

share 2902 بازدید
الرقيم يا الرقود؟ يادداشتى درباره آيه نهم سوره كهف (115)

جيمز بلمى

جيمز بلمى و تصحيحات پيشنهادى در متن قرآن كريم‏
از آغاز نهضت شرق‏شناسى در ميان غربيان، همواره موضوعات و روش‏هايى كه غير مسلمانان در اسلام و منابع آن به ويژه قرآن مطرح كرده‏اند متفاوت از سبك و سياق دانشمندان مسلمان بوده است. اما در اين ميان چند مقاله درباره تصحيح متن قرآن كريم كه در دهه نود ميلادى تأليف شده‏اند از غرابت و تازگى برخوردار است. مى‏توان گفت كه تا پيش از اين، كمتر كسى موضوع تصحيح متن قرآن را طرح كرده يا به مستنسخان نخستين قرآن اشتباه نسبت داده بود اما آقاى جيز اى. بلمى استاد دانشگاه ميشيگان آمريكا در چهار مقاله اخير خود موضوعى را پيش كشيده كه توجه به محافل اسلام‏شناسى و قرآن پژوهى غرب و تا اندازه‏اى در داخل كشورهاى اسلامى را به خود جلب كرده است. اين چهار مقاله به ترتيب انتشار عبارتنداز:
Journal of American Oriental .a note on surah 18:9 ?Al-Raqim or al-Ruqud .1
.1991)pp.115-117) Society 111i
Journal of American Oriental Society .Ummuhu Hawiyah a note on surah 101:9 - Fa .2
.pp.485-87 (1992) 112 iii .
Journal of American Oriental ,Some proposed emendations to the text of the Koran .3
.562-573 .1993)pp) Society 113iv
Journal of American ,Koran More proposed emendutions to the text of the .4
.pp.196-204 (Oriental Society 116ii(1996
در مقاله اول و دوم، مولف تنها به بررسى دو واژه قرآن پرداخته در اولى معتقد است كه والرقيم در آيه ام حسبت ان اصحاب الكهف و الرقيم كانوا من آياتنا عجبا (كهف، 9) بايد الرقود باشد و آيه را چنين خواند: اصحاب الكهف و الرقود ؛ در مقاله دوم وى پيشنهاد مى‏كند كه در آيه فأمه هاويه (قارعه، 9) كلمه أمه تصجيفى از أمه باشد.
در مقاله سوم ، بلمى يازده كلمه و عبارت قرآنى را مورد بحث قرار مى‏دهد كه به ترتيب چنين‏اند: حصب (انبياء، 98)، حطب ؛ امه (هود، 8 و يوسف، 45)، امد ؛ اب (عبس، 31)، بت ؛ السجل (انبياء 104)، المسجل (انبياء، 104)، المسجل با المسجل ؛ حطة (بقره، 58)، خطة يا خطئة؛ فصرهن اليك (بقره، 260)، فجرهن البك يا ولبك ؛ سبعاً من المثانى (حجر، 87)، شيئاً من المتالى؛ تمنى و امنية (حج، 52)، يملى و املائه (يا امليه در اصل) ؛ الا امانى) بقره، 78)، الا امالى ؛ صبغة الله (بقره، 138)، صنيعة الله يا كفاية الله؛ اصحاب العراف (اعراف، 48)، احتمالاً اصحاب الاحرف يا اصحاب الاجراف.
در پايان همين مقاله (سوم) وى در نظريه معروفش راجع به حروف مقطعه قرآن تجديد نظرى مى‏كند. بلمى در مقاله‏اى كه با عنوان «حروف اسرارآميز قرآن: كوته نوشت‏هايى از بَسمله» (116) در سال 1973 تأليف كرده بود، اين رأى را مطرح كرد كه حروف مقطعه موجود در ابتداى بيست و نه سوره قرآن كريم، كوته نوشت‏هايى از «بسم الله الرحمن الرحيم» اند كه در نسخ اوليه به گونه مخفف نگاشته مى‏شده و بعدها گاه آنرا «يس» خوانده‏اند و در جايى «حم»، «المر» و مانند آنها. اين نظريه كه همانندهاى آن پيشتر از وى طرح شده بود، به نام خود بلكى در مقاله «قرآن» (117) دائرة المعارف اسلام (چاپ ليدن، ويرايش دوم) ثبت شده. اما چندان مورد توجه قرار نگرفت. بلمى در انتهاى اين مقاله سوم روايت جديدترى از آن ارائه كرده و كوشيده است تا استدلالهاى روشن‏ترى در هر يك از حروف مقطعه قرآن به نفع نظريه خود بياورد.
در مقاله چهارم (آخرين مقاله) نه كلمه و عبارت قرآنى مطرح مى‏شود و بلمى در هر مورد به دليلى پيشنهاد مى‏كند كه آن را به گونه‏اى غير از رسم الخط و قرائت رايج بخوانند. اين موارد به ترتيب عبارتنداز:
و ان كلا لما (هود، 111) ؛ و ان كلا ؛ و قيله (زخرف، 88)، و قبله ؛ شعيباً، شعياً، و انزك البحر رهوا؛ قسورة (مدثر، 51)، فنتورة ؛ ذاالكفل( انبياء، 86)، ذاالطفل؛ يبصرونهم (معارج، 11)، ينصرونهم؛ پيشنهادى درباره اشتقاق و ريشه سامى واژه «سوره» ؛ الصابئون (بقره، 62)، المانئون.
در مجموعه حاضر مقاله نخست و مقاله نخست و مقاله چهارم به طور كامل به فارسى ترجمه شده است. همچنين مقاله اول و سوم از اين 4 مقاله پيشتر در بولتن قرآن پژوهى (ويراسته محمد فتحعليخانى) به چاپ رسيده است.

الرقيم يا الرقود؟

يادداشتى درباره آيه نهم سوره كهف (118)

يكى از جذاب‏ترين قصه‏هادر ادبيات داعيان مسيحيت، افسانه هفت خفته شهر افسوس (119) است. داستان از اين قرار است كه در دوران آزار و اذيت مسيحيان به دست امپراطور دقيانوس (120) (حكومت: 249 - 251 م). هفت جوان مؤمن مسيحى به غارى نزديك افسوس پناه بردند و در همانجا به خواب عميقى فرو رفتند. وقتى بيدار شدند يكى را از ميان خود براى كسب خبر و خريد غذا به شهر فرستادند. شهر مسيحى‏اند و آن مرد پس از ورود به شهر وقتى دريافت كه تمام دويست سال در خواب (مردم) او و همراهانش بيش از بوده‏اند شگفت زده شد. جمع كثيرى از اهالى افسوس وى را در بازگشت به غار همراهى كردند و مردان ديگر را در آنجا ملاقات كردند كه ايشان را بر پايه عقيده رستاخيز موعظه كردند. سپس، هفت مرد به غار خويش بازگشته و ديگر هيچگاه ديده نشدند يا خبرى از ايشان به دست نيامد. امپراطور تئودوسيوس دوم (121) (حكومت: 408 - 450 م) فرمان داد لوح عظيمى در يادبود اين معجزه بسازند و نزديك در ورودى غار نصب كنند.
قصه هفت خفته شهر افسوس در سراسر جهان مسيحيت پخش شد؛ بنابراين تعجبى نيست كه به اعراب رسيده و سرانجام از قرآن سر درآورده باشد. (122) در آيه نهم سوره كهف خداوند به پيامبر مى‏گويد: ام حسبت ان اصحاب الكهف و الرقيم كانوا من اياتنا عجباً، «يا پنداشته‏اى كه غارنشينان و (اهل) رقيم از نشانه‏هاى شگفت‏آور ما بوده‏اند؟» اين پرسش پاسخى نمى‏طلبد؛ مفسران مى‏گويند كه اين معجزه چندان شگفت‏آور است. چرا كه خداوند بسى كارهاى بزرگ‏تر و شگفت‏تر از اين انجام داده است.
مشكل در اين عبارت، معناى واژه الرقيم است. رقيم، به جز اينجا تنها در قالب وصفى رقيمه، بلا يا (به معناى ندارند) (123) «باهوش» در اشاره به يك زن، و در اصطلاح داهية رقيم، (به معناى) بد اقبالى بزرگ به كار رفته است كه هيچ يك از اين مثال‏ها شاهدى (در نظم و نثر عربى).
فرهنگ نويسان و مفسران مسلمان با ترجمه فعل رقم به نوشتن، مهر كردن، نقطه گذارى (بر يك قطعه مكتوب)، عموماً الرقيم را اشاره به لوح منصوب در يادبود آن معجزه مى‏دانند. بر اين اساس، معناى آن چنين مى‏شود: «تابلوى راهنمايى كه بر روى آن اسامى اصحاب كهف، دودمان و نسبشان، سرگذشتشان، دينشان و آنچه ايشان از آن گريختند نوشته و حك شده است» (124) . علاوه بر اين، الرقيم را به اين معانى نيز دانسته‏اند: نام شهر يا قريه آنها، كوه يا وادى‏اى كه غار در آنجا بود، نام سگشان يا يك دوات (كه ظاهراً از يونانى گرفته شده است). (125) ابن عباس اذعان مى‏كند كه نمى‏داند الرقيم (اشاره به) يك بنا (بنيان) است يا قطعه‏اى مكتوب ( كتاب). (126)
خاورشناسان نكته بيشترى بر اين بحث نيفزوده‏اند. رژى بلاشر (127) تنها يادآور مى‏شود كه معنا به (ى اين واژه مى‏كند). (128) براى مفسران معلوم نبوده است و (خود) نام سگ، لوح يادبود، و شهر آن خفتگان اشاره رودى پارت (129) معتقد است كه تفسير اين واژه به نام سگ، متأخر و جديد است؛ او ظاهراً معناى سنگ نبشته را ترجيح مى‏دهد. (130) آرتور جفرى (131) هم مى‏گويد كه به احتمال قوى‏تر الرقيم نام مكانى است. (132)
نظر سى. سى. تورى (133) اين است كه رقيم تصحيفى از نام امپراطورى دقيانوس است كه در الفباى عربى (دقيس تلفظ مى‏شود. منبع اطلاعات محمد (ص) كه اين داستان را براى او قرائت كرده يا از حفظ مى‏خوانده است، س) عبرى را با م ( ) و د ( ) را با ر ( ) اشتباه كرده‏است. (134) يوزف هورويتس (135) توضيح تورى را به اين دليل رد كرده است كه هيچ اسم ديگرى در هيچ جاى قرآن وجود ندارد كه در نتيجه قرائت نادرست يك متن ساخته شده باشد ؛ به علاوه، حتى اگر اين امر در مورد فعلى درست باشد، (آمدن) حرف تعريف در الرقيم ناموجه است. (136) تورى ايراد نخست هورويتس را مهم ندانسته، آن را طرح نكرد و (ايراد دوم را چنين پاسخ) گفت كه چون رقيم شكل وصفى دارد، وجود حرف تعريف بر سر آن كاملاً طبيعى است. (137) خود پيامبر احتمالاً اين لهجه طبيعى را افزوده است.
جى. گيلدمايستر (138) با نقل عبارتى از تئودوسيوس پرگرينوس (139) In Provincia Asia Civitas
(140) ad pedes eorum ,ubi sunt septem fratres dormientes et catulus Viricanus , [sic] Epheso
الرقيم را با ويريكانوس Viricanusيكى مى‏داند. (141) هورويتس در تقريظى بر اين سخن مى‏گويد كه اگر اين كلمات (يعنى Viricanus et catalus به بعد) صرفاً افزوده يك محرف در دوره پس از (نزول) قرآن نباشد، در آن صورت بعيد نيست كه محمد (ص) اين روايت را مى‏دانسته و ويريكانوس را به صورت الرقيم نقل كرده است ؛ با اين همه، او اين (احتمال) را بسيار بعيد مى‏شمارد. (142) عقيده شخصى من در اين باره آن است كه ويريكانوس Viricanus در واقع دستكارى متأخر و تصحيفى است از الرقيم. وى (Vi) حتماً همان حرف عطف (و) در زبان عربى است، و يك خطاى گردش قلم (143) (= دندانه) به آسانى mu لاتين را به‏nu تبديل مى‏كند.
هيچ يك از توجيهات ياد شده قانع كننده نيست. پيشنهادات خاورشناسان پذيرفته نشده و تعريف مورد پسند فرهنگ‏نويسان (مسلمان) نيز كه رقيم را يك سنگ نبشته يا لوح مى‏دانند نامناسب است. سنگ نبشته نه جزئى از خود معجزه، بلكه صرفاً يادبودى بوده كه امپراطور (تئودوسيوس دوم) نصب كرده است؛ بنابراين، اين پرسش در قرآن كه «آيا ياران غار و لوح (يادبود) از نشانه‏هاى خداوندند» براى نخستين مستمعان معنايى نمى‏داشته است، حتى اگر فكر مى‏كردند كه رقيم به معناى لوح است كه البته اين هم مورد ترديد است.
نبود اتفاق نظر در ميان مفسران و فرهنگ نويسان، و ناتوانى محققان عربى در ارائه توجيهى قانع كننده‏تر، ناگزير اين نتيجه را پيش مى‏آورد كه عبارت تصحيف شده است. اين نقطه از متن نه مبهم و نامعلوم، بلكه مى‏بايد دقيق باشد چرا كه اينجا آغاز داستان است و بايد با عبارتى آشنا براى شنوندگان و خوانندگان شروع شود. من معتقدم كه «الرقيم» تصحيفى از الرقود (جمع راقد) «به معناى خفتن و خفتگان» است. بنابراين اين عبارت را بايد به صورت اصحاب الكهف الرقود «غارنشينان خفته» خواند.
كلمه رقود در اينجا عنوان مناسبى در شروع داستان است و با سبك كل عبارات بعدى هماهنگ است، چرا كه يكبار ديگر در آيه 18 (همين سوره) به كار رفته است: و تحسبهم ايقاظاً و هم رقود، «و تو آنها را بيدار مى‏پندارى، حال آنكه ايشان خفته‏اند». اگر مدعى شويم رقود در آيه نهم نامتناسب است، مى‏بايد در آيه هجدهم نيز همين سخن را بگوييم كه يقيناً هيچ كس آن را جدى نمى‏انگارد.
در تصحيح متون، هر اندازه تغييرات كمترى لازم باشد، تصحيح مقبول‏تر خواهد بود. (دو) واژه الرقيم و الرقود شش صامت دارند كه چهارتاى اول آن يكسان و در جاى صحيح خود هستند؛ بنابراين تا اينجا بى آنكه هيچ تغييرى ايجاد كنيم، ما تقريباً دو سوم راه را به سوى مقصد پيش رفته‏ايم. اما بايد هرگونه تصحيف و چگونگى رويدادن آنرا تبيين كنيم. موارد تصحيف عبارتنداز: 1- حذف د ؛ 2- تغيير و به م ؛ 3- ي اضافه شده در رقيم ؛ 4- و او عطف زائد بر سرالرقيم.
محققانى كه با نسخ خطى عربى سر و كار داشته‏اند نيك مى‏دانند كه اشتباهات فوق‏الذكر خطاهاى رايج مستنسخان است، اما من براى اقناع ديگران به اين امر، يك جلد از تاريخ طبرى (144) را با ملاحظه اشتباهات (ذكر شده) در پاورقى جستجو كرده‏ام. در فهرست زير كلمه نخست شكل درستى است كه مصحح تصويب كرده و كلمه دوم خطايى است كه در نسخه خطى يا ديگر كتبى كه از طبرى نقل كرده‏اند، آمده، و اكنون در پاورقى ذكر شده است. حرف پس از شماره صفحه، نشانه يادداشت پاورقى است.
1- حذف صامت پايانى كلمه، با فراوانى متوسط، وقتى روى مى‏دهد كه حرف بعدى به ما قبل خود در سمت چپ (: راست) (145) متصل نباشد. چنين خطايى تنها از بى دقتى مستنسخ ناشى مى‏شود: 3001 b الباد> البا؛ 3053 d محمداً >محمد ؛ 3252 a شديدة> شديد؛ 3255a عمراً> عمر ؛ 3325 d و للوقار> و للوقا.
2- جايگزينى م به جاى و تنها وقتى پيش مى‏آيد كه حرف پيشين به سمت چپ (: راست) خود متصل نباشد: p , 2976> ام ؛ اين تنها مثالى است كه در مجلد مورد جستجو يافت شد، اما عكس اين اشتباه كه آن نيز شاهد مناسبى است، چند بار اتفاق افتاده است: 3349aù3166 g2978 f و هم> و هو .
3- در اين قسمت من تنها مواردى افزوده شده را نقل مى‏كنم، اما هر حرف زايدى كه از يك گردش قلم (: دندانه) درست شود، نيز شاهد خوبى است. خطاهاى گردش قلم (: دندانه‏اى) و حذف يا نابجا گذاشتن نقطه شايع‏ترين اشتباهات در نسخ خطى عربى هستند: 3060 a سهل> سهيل ؛ 3154 b سعد> سعيد؛ 3393 a و استعن> و استعين.
4- واو عطف زائد كه شايد مبتديان وقوع آن را دشوارتر از همه موارد ديگر بپذيرند، در ميان اين چهار دست شايع‏ترين است: 3129b من >و من ؛ 3234a هو > و هو ؛ 3329 d قتال > و قتال ؛ 3354c جاء> و جاء ؛ 3359 g عمر > و عمر ؛ 3390d عقبه > و عقبه.
اين امر كه چنين خطاهايى همگى در يك مجلد واحد 569 صفحه‏اى پيدا شده‏اند بايد بتواند عقيده كسى را كه مى‏خواهد در وقوع چنين اشتباهاتى در (نسخ اوليه) قرآن ترديد كند، تغيير دهد.
مسلماً اولين تصحيف در حذف د از انتهاى رقود روى داده است و ديگر تصحيفات همگى از همين اشتباه ناشى شده‏اند. رقو باقى مانده را تنها مى‏توان به صورت رقو (به معناى «تلماسه») يا رقو(146)و (مصدرى شاذ از فعل رقى به معناى «بالا رفتن») خواند كه هيچ يك در اينجا معنا (ى مناسب) نمى‏دهد. (147) آنگاه، مستنسخ به راحتى «و» را با «م» اشتباه گرفته و رقم ساخته شده است. ريشه رقم بسيار شناخته شده‏تر از رقو است، اما آن نيز (در اينجا) هيچ معناى مقبولى ندارد. ي افزوده شده نيز خطاى ساده‏اى است كه شايد به سبب اندكى ناصافى در اتصال ميان ق با و، لكه‏اى جوهر، يا چين و چروك در (كاغذ) پاپيروس پديد آمده باشد. با اين همه، اين نيز ممكن است كه مستنسخ كوشيده است كه آنچه را تلفظ اصلى مى‏دانسته است، به زبان متن تحميل كند. الرقيم صيغه‏اى است بر وزن فعيل كه گاه معناى اسم مفعولى دارد، بنابراين قياساً (، نه سماعاً) مى‏توانسته است معناى مكتوب يا ممهور بدهد. مستنسخ يا مصحح بعدى به ياد داشته است كه در روايت اصلى اين قصه (افسانه)، لوحى بر سر در غار نصب شده است ؛ از اينرو، فرهنگ نويسانى كه اين معنا را برگزيده‏اند، نه در روشن كردن متن اصلى آيه، بلكه در خواندن ذهن مصحح موفق بوده‏اند. سرانجام، از آنجا كه الرقيم هيچ اتصال معنايى درستى با عبارت قبلى‏اش نداشته، تصحيح روشنى انجام گرفته و حرف ربطى براى اصلاح عبارت افزوده شده است.
من براى پى جويى و توضيح روند تصحيف، آن را به چهار مرحله تقسيم كردم، اما اين تصحيف به احتمال قوى تنها در دو مقطع روى داده: نخست، حرف د حذف شده و سپس بقيه ماجرا در يك زمان اتفاق افتاده است. نخستين مستنسخ، شايد زيد بن ثابت كه املاى پيامبر را مى‏نگاشته، به سبب شتاب د را غير عامدانه حذف كرده است. بعدها خود او يا كسى ديگر چون متن اصلى را به ياد نداشته و ضمناً متن فعلى را در نمى‏يافته، خطاهاى ديگر را مرتكب شده يا عبارت را با حفظ بيشترين مقدار ممكن از متن به گونه‏اى معنادار تصحيح كرده است. بايد اقرار كنم كه وى اين وظيفه را به نحو احسن انجام داده است.
چندين سال قبل، راقم اين سطور در مقاله‏اى كوشيد تا اثبات كند حروف اسرارآميز قرآن كوته نوشت‏هايى از بسمله‏اند. پايان آن سخن بود كه اين راه حل نشان مى‏دهد كه قرآن واقعاً به لسان عربى مبين نازل شده است. (148) ذكر آن سخن در اينجا نيز مناسب است. تصحيح «و الرقيم» به صورت الرقود شاهد متنى كوچك ديگرى است بر اين كه قرآن، نه براى سردرگمى يا دستپاچگى شنوندگانش، بلكه براى روشنى بخشيدن و آگاهى دادن به ايشان نازل شده است.

پی نوشت ها:

(115) - نشانى اين آيه در متن، سوره 56، آيه 77 دانسته شده، در حالى كه نشانى صحيح، سوره 86، آيه 13 است كه در ترجمه اصلاح شده است.
(116) -نوشته حاضر ترجمه مقاله زير است.
111i .Joumal of American Oriental Sociery .A Note on Surah 18:9 ?Bellamy.Al-Raqim Al-Raqud .James A .115-117 .pp (1991)
(117) .pp.267-285 (1973) JAOS,93 .The mysteious letters of the Koran:old abbreviations of the Basmalah .
(118) .Vol,V,p.413 ,in Encyclopedia of Islam "Kuran -Al" .a.t ,Welch .
(119) - نوشته حاضر ترجمه مقاله زير است.
.Joumal of American Oriental Sociery .A Note on Surah 18:9 ?Raqim or al-Ruqud -Al .Bellamy .James A .115-117 .pp (1991) 111i
(120) .Ephesus .
(121) .Decius .
(122) .Teodosius II.
(123) - براى كتاب‏شناسى اين موضوع بنگريد به:
.692 .I ,New ed ,Encyclopaedia of Islam ."Ashab al-Kahf" , Parel .R
(124) .1139 ,(1893-(1863 ,London) Arabic-english Lexicon ,Lane .W .E .
(125) - همانجا.
(126) - همانجا.
(127) - لسان العرب (بيروت، 1374 - 1376 / 1955 - 1956) جلد 7، ص 250.
(128) .Blachere .R .
(129) .330 (1949 ,paris) Traduction nouvelle ,Le Coran ,Blachere .E .
(130) .paret .R .
(131) .310 (1971 ,Stuttgart) Kommentar und Konkordanz : Der Koran ,paret .R .
(132) .Jeffery .A .
(133) .144 (1938 ,baroda) The Foreign Vocabulary of the Our'an ,Jerrery ,A .
(134) .Torrey .C.C .
(135) in A Volume of Oriental Srudies presented to . " Three Difficult passage in the Koran" .Torrey .C.C . .458 f (1922 ,Cambridge) Nicholson .Arnold and R.A .W .t .ed ,Edward G.Brown
(136) .Horovitz .J .
(137) .95 (1926 ,Berlin) Koranisch Untersuchungen ,Horovitz .J .
(138) .46f (1933 ,New York) The Jewish Foundations of Lslam , Torry .C.C .
(139) .Gildemleister .J .
(140) .Theodosius Peregrinus .
(141) - ترجمه اجمالى اين عبارت لاتينى چنين است: در شهر آسيايى افسو (كذا فى المتن) هفت برادر خفته همراه با سگشان ويريكانوس هستند. (مترجم).
(142) Geyer .p .ed ,(itinera Hierosolymita saeculi VI-VIII) de situ Terrae Sanctae ,Theodosius Peregrinus . .135-150 .(1898 .Vienna)
اين عبارت را هورويتس به طور ناقص در پاورقى 1، ص 95 نقل كرده است. من به اين نسخه يا چاپ از كتاب تئودوسيوس (Theodosius) دست نيافتم، اما اين نسخه به تصحيح Geyer (جى ير) در منبع زير تجديد چاپ شده است كه اين عبارت (مذكور در متن) را تماماً از آن نقل مى‏كنم:
s ,123 ,(MCMLXV ,Turnholti) ltinerria et alia Geographica ,Series Latina CLXXV .Corpus Christianorum .26
(143) .note I ,95 ,Horovitz .
(144) .minim-errcr .
(145) ,Prima series (1901 - 1879 ,Leiden) .de Goege et al .J .M .ed ,muhik - Tarikh al rusul wal ,Tabari - al . .2907-3476 .pp ,VI .vol
(146) - از آنجا كه مؤلف مقاله، كلمات عربى را با حرف نگارى انگليسى نشان مى‏دهد، در اينجا سمت چپ گفته است كه در اصل خط عربى، سمت راست صحيح است (مترجم).
(147) - مؤلف در حرف نگارى اين واژه اشتباه كرده است. مصدر صحيح آنچنانكه در لسان العرب نيز آمده است رقو (در حرف نگارى ruguww ) است كه مولف آن را ruquw (رقوو) نوشته است (مترجم).
(148) - لسان العرب، ج 14، ص 331.

مقالات مشابه

ارزیابی دیدگاه مفسران درباره معناشناسی «معیشت ضنک» در آیه ۱۲۴ طه

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهسیدمحمد موسوی مقدم, فتح‌الله نجارزادگان, شیما محمود‌پور

نقش سیاق در تفسیر آیة تبلیغ

نام نشریهسراج منیر

نام نویسندهعباس اسماعیلی‌زاده, محبوبه غلامی

بررسي ديدگاه تفسيري علامه طباطبايي در تفسير آيه تبيان

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهعلی نصیری, سیدمصطفی مناقب, سیدکریم خوب‌بین خوش‌نظر

بررسي برداشت‌هاي تفسيري علامه‌طباطبايي درباره آيات مربوط به لوح محفوظ

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهسیدمرتضی حسینی شاهرودی, محمدعلی وطن‌دوست

بررسي آیات استثنايي سوره هاي انعام و اسراء

نام نشریهحسنا

نام نویسندهقاسم بستانی, مینا شمخی, نصره باجی